لقمههای لقمانی، حکمتهای کاربردی مشاهیر ایران: «تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز»; دکتر عبدالمهدی مستکین،مدیر گروه فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو- ایران
«تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز»
عبدالمهدی مستکین،مدیر گروه فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو – ایران
در مصاحبت خوبان بودن، ۳ارمغان نیکو برای آدمی به همراه دارد: نخست آنکه از پرتوی همنشینی با انسانهای شریف، آدمی مستمر به یاد خدا میافتد. دو دیگر آنکه از رهگذر مصاحبت با آنان، علم شما ارتقا و ارتفاع پذیرد و سه دیگر اینکه این بزرگان نیکمنش، مستمر آدمی را به کردار و رفتار خوب ترغیب و تشویق مینمایند. مولانا جلالالدین یکی از دهها مشاهیر بزرگ و نیکسیرت ما ایرانیان است که غواصیکردن در بحر آثار او، بهویژه مثنوی شریف، دیوان کبیر و فیهمافیه، نهتنها حال آدمی را خوش و خرم میکند بلکه او را به سوی افروختن چراغ خردمندی و خیراندیشی سوق میدهد. همانگونه که پیر بلخ خود را شمعی خاموش میپنداشت که با بوسهای از فروغ فروزان شمع شمس، نورافشان شده است، اکنون ما همتباران آن مرد افروختهجان با اندیشیدن و آموختن از خرمن کمنظیر آن دلداده مکتب مصحف شریف قرآن و سیره رسول مکرم اسلام (ص)، این سعادت را داریم که چراغ خرد و فرزانگی خویش را بیفروزیم.
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر که به است یک قد خوش ز هزار قامت کژ
با این تمهید، سر آن دارم تا به لطف و عون حضرت دوست، ستونی ستوار را به اندیشهها و حکمتهای مولانا جلالالدین با سویه کاربردی برای خوانندگان پاکنهاد این نوشتار آراسته گردانم. نام این ستون را نیز از آموزههای پربار مولانا با عنوان «لقمههای لقمانی» انتخاب و اختیار کردهام:
از فطام خون غذایش شیر شد از فطام شیر لقمه گیر شد از فطام لقمه؛ لقمانی شود طالب مطلوب پنهانی شود
«فطام» در زبان عرب بهمعنای بریدن و جدا شدن از چیزی است (مانند بریدن طفل از شیر مادر) و مولانا با این ابیات سحرانگیز هدف از بالندگی و شکوفایی انسان را حرکت و پیمودن مسیر از وقوف در تنگنای عالم خونخواری جنینی به لقمهچیدن لقمانی تفسیر میکند چراکه این نوع از لقمه است که آدمی را طالب مطلوب الهی و آسمانی میکند. از نـظـرگـاه مــولانـا، محبوس و خوگیرشدن در طعام و لذات کاذب دنیایی که کلید واژههای آن را میتوان در «ثروت، قدرت، شهوت، شهرت و شوکت» تأویل کرد بسان لنگری است گران که بر پای مرغ جان آدمی بسته شده است و توش و توان او را از گشودن بالها و پرواز و آسمانپیمایی باز میستاند. آنزیمها و ترکیبهای شیمیایی ثروت، قدرت و شهوت، چنان با سموم شیر شیطان آمیخته و انگیخته شده است که اگر با ماده و موهبت رحمانی خرد و حکمت پاکسازی و ضدعفونی نشوند آدمی را به ورطه سقوط و هلاک رهنمون میسازند.
تا تو تاریک و ملول و تیرهای دان که با دیو لعین همشیرهای
مولانا همچون حکیم روشنروان طوس، دیوشناس بزرگی است. او بهخوبی رمز و راز و ماز این دیوها را برملا میکند و به آدمیان زنهار میدهد که بدانید و آگاه باشید که برای مواجهه با این اهرمنان کافرکیش، شیر خدا و رستمدستان را باید به یاری طلبید.
گر ز شیر دیو تن را وابری در فطام او بسی حلوا خوری
تفرج در گلزار آثار مولانا، این فرصت مغتنم را پدید میآورد تا با شناخت ژرف توأم با بینشی موشکافانه، آسیبها و آفتهای زندگی را در این جهان هزاررنگ و هزارچهر که هر آیینه به قول حکیم نظامی رخنههای نهانی آن بر دل و جان رهزنی میکند، شناسایی و یا به قول خود مولانا همچنانی که سگ پیش از خوردن لقمه آن را میبوید تا از سلامت آن آگهی یابد؛ پس آدمی نیز در هر کاری باید با شامه خرد و بینش، ببوید و بپوید!
پیش سگ چون لقمه نان افکنی بو کند آنگه خوردای معتنی او به بینی بو کند ما با خرد هم ببوییمش به عقل منتقد تا از این رهگذر در زمره خسروان باشیم و نه خاسران!
باری؛ خوانندگان ارجمند، به عون الهی و عنایت کبریایی این نوشتار بهصورت سلسلهوار، هر از چندگاهی و با سویه آموزههای حکمی و کاربردی مولانا تقدیم خواهد شد. امید که از خرمن اندیشههای معطر مولانا خوشههای سرسبز برای زندگی شکوفا برچینیم.