متن سخنرانی دکتر محمدرضا سعیدآبادی دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در همایش بینالمللی بزرگداشت حکیم سنایی تهران- ۱۰ تا ۱۱ دی ۱۳۸۷
مقاطعی از زمان که جوامع بیدفاع انسانی تحت حاکمیتهای ناصواب به بیراهه رانده میشدند و از مقام پرارج انسانی و لاجرم توجه و نگریستن به مبدأ والای خویش، تنزّل مییافتند، گم شدگانی بودند در حصارهای بیخبری. اما همانگونه که انتظار میرود همواره انسانهایی حساس و آگاه بودهاند که بر آن احوال ساختگی و جبّارانه شوریدهاند، خطرها را به جان خریدهاند و برای نجات شخصیت انسان و پرّان شدن مقام او به ملکوت تلاش نمودهاند.
این انسانها در رستخیزی با الهام از رحمت بیمنتهای خداوندی و با آتشی افروخته در بیشه اندیشهها در برابر انسان، بابی نوین گشودند و در جانها امید و عشق آفریدند. آنها به تهی شدن آیینهها از تمثال انسان و انسانیت که شاخصه اشرف مخلوقات است، و شگرفترین نمود هستی، به شیوهای لطیف و شوقانگیز اعتراضی تاریخساز سر دادند و با خوار شمردن دنیا به قدرتهای زمان نه گفتند و با خشکاندیشیها و تعصبهای تفرقهآمیز در افتادند. تاریخ اشارتهای ظریف و هوشمندانهای به این مبارزه خاموش و مؤثر داشته است.
یکی از قافلهسالاران پر آوازه این مذهب و مکتب، عارف و پایهگذار شعر تعلیمی ـ عرفانی ایران، ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی است. او کاروان بزرگی از نامآوران عرصه معرفت و شعر و ادب فارسی را در پشت و پس از خود دارد و از معدود شاعران شرقی است که در سفر به عوالم روحانی پیشرو “دانته” شاعر معرفتجوی ایتالیایی بوده است. شعرش خیالانگیز و پرشور و جذبه است. قصایدش سرمشق شعر “تحقیقی” که خود آن را به این نام خوانده، بوده و خاقانی و پیروانش از شیفتگان این گونه سخن بودهاند. اشعار عرفانیاش برای عطار و مولوی دو عارفِ شاعرِِ همه دورانها الهامبخش بوده است. ولادت سنایی را به اواسط قرن پنجم هجری در غزنین نسبت دادهاند و همانند بسیاری از اندیشمندان و شاعران و نویسندگان گذشته این مرز و بوم که به اقتضای زمان در جست و جوی حامی بودهاند، او نیز ابتدا برای برخورداری از حمایت و شناخته شدن، به دربار مسعود بن ابراهیم غزنوی رفت و به سرودن اشعار نغز پرداخت که یادآور شعر فاخر عنصری و به ویژه فرخی بود. بعد از چندی، طبع شاهین خوی او، این محدودیت پر از نیاز را تاب نیاورد، دربار را رها کرد و در پی جدالی روشنبینانه با ذهن و تفکر خویش، برای یافتن حقیقت، سفرهای طولانی آغاز کرد و در هر دیار با بزرگان هر طریقت دیدار کرد و توشهها برگرفت. به میان مردم و ملتهای گونهگون رفت و پایههای خودشناسی و خداشناسی را در درون جستوجوگر خویش بنیان نهاد.
سرانجام در سفری پرفیض به خراسان با “ابو یوسف همدانی” از بزرگان تصوف آشنا شد و زانوی تلمّذ بر زمین نهاد و آستین بر دو جهان افشاند. افکارش متحول و روحش سرشار از نور معرفت شد، و با دقت و تأمل در حقایق شیرین عرفان، دانشاش را وسیله عروج انسان و تعلیم و ارشاد او کرد. بدینگونه بود که عارف والامقامی پرورش یافت که نامش از ورای قرنها و سدهها هنوز طنینانداز است. این مدرسه عشق و اعجاز به انسان اجازه میدهد که با طی مراحل سیر و سلوک و نیل به وارستگی و پیراستگی، با ذات مطلق پروردگارش ارتباطی پر از وجد و سرور بیابد و به دنیایی آکنده از اسرار دست یابد. عارف و صوفیِ بیغش ایمان داشت که عشق الهی به دلها صفا میبخشد، از تعصبهای جهالتآمیز میکاهد، تضادها را به هماهنگی و ناهمواریها را به همواری بدل میکند و در یک کلام، میناگرِ عشق والای انسان به خدا و انسان به انسان است.
عرفا برای جستن حقایق ناب، بر بستر بلورین محبت، نرم و آهسته گام بر میدارند، حجابهای جسمانی و نفسانی و تمناهای برونی و درونی را یکسو مینهند و سر از پا نشناخته در ذات حق مستغرق میشوند و به آفریدههای او عشق میورزند. آنها با بهرهمندی از وجد و حال عارفانه و نصیبی ممتاز از قریحه الهی، برای بیان حالات سرخوشانه خود به سرودن اشعاری شورانگیز و پرمحتوا، برای تربیت سالکان و ارشاد عامه پرداختند و از این رهگذر شعر و نثر ایران را پر از طراوت و زیبایی کردند و فضایی معطر و نوین از این تفکر آفریدند، طُرفه آنکه، ادبیات را از دربارها و محافل اشرافی به میان مردم که وارثان به حق آن بودند، آوردند و هر کس به قدر فهم خویش از آن چشمه لایزال و گوارا نوشید. این بزرگان، به دلیل نفوذ بیریا و معنوی به ژرفای جانها و سیراب کردن طبع آزاده و خداجوی انسانها پایگاهی مردمی و جاودانی برای تفکر خویش ایجاد کردند.
سنایی آثاری بسیار گرانبها و پرمایه آفریده است، از جمله منظومه “حدیقـﺓالحقیقه” یا “الهینامه” که دارای ابواب مختلفِ عرفان، حکمت، کلام و مشحون از معارف الهی است. این اثر گرانقدر که از کهنترین و عظیمترین شاهکارهای عرفانی ایران و جهان است، در بیش از ده هزار بیت سروده شده و نزدیک به یک قرن و نیم زودتر از “کمدی الهی” دانته انتشار یافته است و قاطعانه باید گفت که ارزشمندترین شالوده شعر معرفت شناسانه و تعلیمی است و آن را دائرﺓالمعارف عرفان و تصوف ایران ذکر کردهاند. دیگر اثر منظوم وی “سیر العباد الی المعاد” در هفتصد بیت و تمثیل گونهای است از خلقت انسان و اقسام نفوس و عقل و مسائل اخلاقی و با همه اختصاری که دارد، بسیار غنی و مرجع گونه است.
گرایش سنایی به تصوف، بدون شک تأثیری کم نظیر بر تطوّر و تکامل شعر پارسی صوفیانه نهاد که آثارش بعدها در ظهور پر درخشش عطار و مولوی و حافظ هویدا
شد. از وجوه عالی وی، تغییر سبک شعر فارسی و ایجاد تنوع و تجدد در آن بود. ارزش میراث صوفیه منحصر به عرفان و آداب آن طریقت نبود، آرا و افکار آنان چون برخاسته از دل و جان بود در فرهنگ و زندگی روزمره مردمان شرقی بسیار نفوذ کرد و آنان را با رواج فکر قناعت و رضایتمندی، به خاکساری و درویش نهادی رهنمون شد. این پشمینه پوشان دیار بینیازی، با علم و احاطه بر قرآن و حدیث و با استفاده از آیات پاک و احادیث نبوی، برای بیان و استنتاج مقاصد عرفان خویش بهرهها بردهاند و آن را ابدی کردهاند.
سنایی سفری پرشور و شعف به خانه خدا و طواف کعبه داشته و به تعبیر زیبای خویش، با مردان خدا از ایوان به کیوان رفته و جان مشتاقش را سیراب گردانده بود. این شاعر عشق الهی، علاوه بر آن همه غنای عارفانه و بیان پر قدرت آن در قالب شعر و نثر، در بسیاری از علوم زمان نظیر فلسفه، اخلاق، علوم طبیعی، و موسیقی توانا و آزموده بوده و دست یافتن به انواع علوم را به مثابه دمیدن جانی تازه به جسم تلقی کرده است، تعبیری بسیار عالمانه و حکیمانه که هنوز نیز تازگی خود را حفظ کرده است.
سنایی، حکیم و عارف عالیمقدار ایرانی که امروز هشتصد و پنجاهمین سال در گذشتاش از سوی جامعه ادبپرور و فرهنگ مدار این کشور گرامی داشته میشود، در سال ۵۴۵ هجری در غزنه وفات یافت، آرامگاه او زیارتگاه جمله مردمان، مریدان و مشتاقان از هر مسلک و مذهب است.
در پایان اجازه میخواهم بهعنوان دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران و نیز رسالتی که سازمان جهانی یونسکو در فروزان نگهداشتن نام بزرگان علم و فرهنگ دارد، از برگزارکنندگان این گرامیداشت سپاسگزاری و طلب توفیق روزافزون نمایم.