.
نوروز یکی از مهمترین مفاخر ماست که بسان آینه ای روشن هویت ملی ایرانیان و نگاه آنان را به جهان در تاریخ باز تابانده و می تاباند و به بیانی مصرح نوروز همان تجلی خردورزی و اعتدال و امید به زندگی است قرن های متمادی است نوروز بر همه جشن های جهان مباهات میکند و بسان یک جشن و شادمانی جهانی رخ نمون کرد این جشن معید پیشینه ی فرهنگ پر غنا و درخشان ایران عزیز ماست و معرف جلوه برجسته ای از وفاق و همگرایی برپادارندگان و سرایندگان سرود مهر و دوستی و صلح ماندگار این اقوام و ملتهاست شاید بتوان مدعی شد اهمیت این پدیده ی میراثی مرزنورد و نافذ تنها وجه آیینی و محتوای جوهری آن نیست بلکه خویشاوندی و پیوند آن با نظام طبیعیست و گواه یگانه خالق نظم گیتیست و از این حیث از دیگر تجلیات میراثی فرهنگی و اجتماعی ملتها ممتاز گردیده است
نوروز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب در پیوند با زندگی بشری و سرشار از هیجان تطور است که در عین تنوع و تکثر در جغرافیای خود مبین وحدتی یکپارچه و معرف پاسخگویی متناسب با نیاز انسان و محیط پیرامونش به حیات فرهنگی و اجتماعیست . و از این حیث تنها یک آیین و کردار اجتماعی صرف محسوب نمیشود شاید بر شمردن دیگر مظاهر میراثی غیر ملموس آن ضرورت باشد همانگونه که پیداست بخشی از آن در ارتباط دانشهای مربوط به کیهان طبیعت و بخشی از آن به ادبیات شفاهی و بخشی از آن به مهارتهای سنتی و بومیست
نوروز ریشه در اعماق تاریخ غنی کشور دارد و به لحاظ گستردگیی که در پهنه جغرافیایی به عنوان ایران فرهنگی دارد منحصر به فرداست .نوروز تنها یک آیین و یک فستیوال ایونت نیست بله یک سلسله کردارهای اجتماعی در پیوند باهم است که هیچیک به تنهایی در جریان زندگی حاملان آن ارزش قدسی ندارد این کردارهای پیشا و پسا نوروزی از جوهر و محتوای آیینی سخن میگویند که زندگی انسان را با تجدید حیات طبیعت و فرصت دوباره زیستن به مهر ورزیدن و صلح و دوستی آفریدن هدایت و تهییج میکند.نوروز تلنگریست که که برای هر فرصت باخته ای سالانه در جریان زندگیش یک برگ زرین از نو بیا دوباره بساز را هدیه میکند و برپادارندگان آن را به صلح و دوستی جاودان هدایت دارد . این امتیاز و برجستگی نوروز ایرانیست. ایران این افتخار را دارد که از زمان آغاز شدن روند ثبت تاریخ فرهنگی ما در فهرست های یونسکو اولین پرونده خودش را نوروز قرار داد که یکی از پرونده های بزرگ در عرصه میراث فرهنگی ناملموس شناخته می شود .
– ۱۳۸۴تصویب قانون¬الحاق به کنوانسیون(امید غنمی ، ۱۳۸۸: ۱۳۰)
– ۱۳۸۵عضویت در کنوانسیون بعنوان چهلمین کشور عضو
– ۱۳۸۶تهیه سیستم ثبت ملی
– ۱۳۸۶ با مشارکت ۷ کشور نوروز با ماهیت و جوهر عجین آن به بسط مهر و صلح و دوستی به یونسکو اعلام کرد
– ۱۳۸۷تصویب آیین نامه اجرایی قانون الحاق به کنوانسیون ۲۰۰۳(امید غنمی ، ۱۳۸۸: ۲۲۳)
– با این حال مجمع عمومی ‌سازمان ملل متحد قبل از آن در ۴ اسفند ۱۳۸۸ برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامه‌ای روز ۲۱ مارس برابر با اول فروردین را در چارچوب ماده ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان «روز جهانی نوروز» به تصویب رساند و در تقویم خود جای داد. طی این اقدام که برای نخستین‌بار در تاریخ این سازمان صورت گرفت، نوروز ایرانی به‌ عنوان یک مناسبت بین‌المللی به رسمیت شناخته شد. نخستین دوره «جشن جهانی نوروز» ۷ فروردین ۱۳۸۹ در تهران برگزار شد که در این جشن، رؤسای ‌جمهوری ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، عراق؛ وزیر امور خارجه جمهوری آذربایجان و معاون نخست‌وزیر ترکیه حضور داشتند .
– ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ کسب مجوز و تاسیس مرکز مطالعات منطقه¬ای (مصوب مجلس شورای اسلامی)
. پرونده نوروز را از جمله پرونده‌های چندملیتی یونسکو می‌داند که از لحاظ جمعیتی، بزرگترین پرونده میراث مشترک به حساب می‌آید و کشورهایی که عضو این پرونده هستند از لحاظ جمعیتی جزو کشورهای پرجمعیت دنیا محسوب می‌شوند. ، زیرا نوروز ویژگی‌های خاصی را در خود دارد و روح آن با صلح، دوستی، احترام به طبیعت و بزرگان، شادمانی، دوری از تنش‌ها و یاد آوردن دوستی‌ها پیوند دارد این پرونده با ۷ کشور شروع و در سال گذشته توانست ۵ کشور دیگر را بدان بیفزاید.
پرونده نوروز علاوه بر پاسداری از آنچه در پرونده ثبت شده به آگاهی‌افزایی، ظرفیت‌سازی،باززنده سازی، ترویج و مستندسازی و ترغیب کشورهای عضو به فعالیت در زمینه‌های خاص نوروز اقدام می‌کند

نوروز با مشارکت ١٢ کشور و با مدیریت ایران جزو بزرگترین و کهن ترین مواریث ناملموس جهان است
تعریف میراث ناملموس به طور کلی درک و شناخت میراث فرهنگی ناملموس از جوامع مختلف به ما در برقرار کردن ارتباطات میان فرهنگی و احترام دوطرفه به شیوه زندگی دیگران، کمک بسیاری می کند . میراث فرهنگی ناملموس را در چند جمله می توان به «آگاهی ای فرهنگی» توصیف کرد «که افراد، گروه ها و اقوام را وامی دارد در فضاهای فرهنگی خاصی حضور یابند، ابزارهایی خاص را مورد استفاده قرار دهند، کنش هایی ویژه را از خود بروز دهند یا مصنوعاتی را بسازند.این آگاهی، عمدتا به شکل شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و حاملان به آن به مثابه بخشی از هویت خود می نگرند. این میراث، در طول زمان و در پاسخ به مقتضیات زمان و مکان، پیوسته بازآفرینی می شود و این بازآفرینی نشانه ای است از زنده بودن آن است.همچنین میراث فرهنگی ناملموس، برخلاف میراث فرهنگی ملموس، مرزها را درمی نوردد و در جریان مراودات مابین افراد، گروه ها، اقوام یا ملل، به قرض گرفته می شود و از گستره ای جغرافیایی به گستره جغرافیایی دیگر وارد می شود. ایران به لحاظ قدمتش و نقشی که در شکل گیری تاریخ بشریت داشته و به حق باید از آن به عنوان یک فرهنگ مادر در گستره ای بزرگ از کره زمین یاد کرد، یکی از غنی ترین کشورهای جهان در این حیطه است.
شاید گزافه نباشد اگر به این زمان از تاریخ که قرعه زیستن بنام نسل امروز ما افتاده است ، اهالی فرهنگ بتوانند خود را راقمان فصلی ازکتاب تاریخ بشری بدانند که برگهایش به زیور معرفی وجوه و ژرفای هویت بشری در جهان مزین شده است .
امروز که مجال ماندگاری باورها ،پشتوانه های اعتقادی و آیینهای مولود آنها را اسناد ملی و جهانی داریم ،خودخواهانه نیست ،خود را موثرترین نسلهای بشری در رساندن جوامع و ملتها به صلح جهانی و پایه گذاران
قوانین احترام متقابل میان بشریت، به صور اندیشه ها ،باورها، اعتقادات و دانشهای سنتی و بومی آنان بدانیم
و آنچه را که تا کنون به قید این مواهب به ما امانت سپرده شده را، در غلاف پاسداشتی تدبیرگرانه ماندگار سازیم. از اینروست که معرفی ،اشاعه و پاسداری از میراث ناملموس را همچون ظرفیتی بی بدیل در نهادینه نمودن وفاق اجتماعی ، نوعدوستی میان ملتها وتکریم حقوق بشری باور داریم و آن را ارمغان آورنده صلح و آشتی و متضمن حفظ زیبایی تنوع فرهنگی در چرخه بقای انسان برمی شماریم.
زمانه‌ی حاضر، زمانه‌ی رقابت فرهنگی است، امروز دوران شناساندن بنیه‌های فرهنگی به دیگران، با هدف تثبیت هویّت فرهنگی در دنیای پرتلاطم جهانی شویست. در مشرق‌زمین، و از جمله، در پهنه‌ی عظیم ایران عزیزمان، این بنیه‌ی فرهنگی، در هر دو حوزه‌ی ملموس و ناملموس، به غنی‌ترین شکل، و با قدرت بر دوام است. و تنها نیاز به شناساندن آن احساس می‌شود.
. بنابرایـن نقـش آگاهـی افزایـی در خصـوص شـناخت صحیـح میـراث فرهنگـی بسـیار مهـم اسـت، بـا تاکیـد بـر ایـن کـه میـراث فرهنگـی بـرای اسـتفاده مـادی نیسـت و هرگـز بـه مقصـد ثـروت انـدوزی نبایسـتی مستمسـک قـرار گیـرد. نهادینـه کـردن ایـن بـاور کـه بایـد میـراث فرهنگـی را سرپرسـتی نمـود و هرگـز بـدان بـه دیـده ی انتفاعـی ننگریسـت از مهـم تریـن رویکردهـا درحفاظــت از میــراث ناملمــوس اســت، زیــرا کــه میــراث هدیــه ای معنـوی اسـت و در مسـیر اسـتفاده مـادی و صـرف ثـروت انـدوزی دچـار زوالـی حتمـی خواهـد شـد اما ضــروری اســت گرداننــدگان جوامــع باورداشــته باشــند که فرهنــگ، نقشـی سـازنده و آفرینشـگر در توسـعه و تقویت کیفی زندگی ایفـا مـی نمایـد،لذا بـا ایـن رویکـرد مـی بایـد بـرای حامـلان و ناقـلان فرهنـگ بیـش از امـروز بهـا قائـل شـد.

بـدون شک پایـداری تمـدن هـای کهـنی چون ایـران، وابسـته بـه انتقال میـراث ناملموس آن بـوده کـه در ایـن میـان، انتقـال سـینه به سـینه و شـفاهی ایـن میراث نقشی چنان سرنوشـت سـاز داشته کـه نتایجـی مانند: بقای ارزشها و تعالیم برجسته ی اسلامی و حفظ گنجینه ِسـُترگ ادب پارسـی برپایه ی آیینها وسـنتهای ارزشـی، تاکید بـر کاربـرد دانش هـای کهن کیهانـی و طبیعی و اشـاعه و ترویـج هنرهای بومـی و صنایـع دسـتی، را به ثمر رسانیده اسـت دور از نظر نیست که ایـن میـراث، در بحبوبـه دسـت انـدازی هـای خصمانه با همـت والای میـراث داران این سـرزمین از گزنـد صوری و جوهری دشـمنان پاسـداری شـده اسـت. میـراث معنـوی بشـری درجهـان، هرگـز بـه واسـطه «تریـن بـودن هـا» دارای ارزش هویتـی نشـده بلکـه بـه دلیـل دارا بـودن جایگاهـی ویـژه در تفکـر و اندیشـه ی جوامـع، که موجب پیوندهای اعتبار افرین اجتماعـی و تقویت مصالحه و ادبیات انسـان مدارانه ی اقوام شـده و در مسـیر رسـاندن جوامع به بقای کیفی رو به صلح پایدار ،نقـش آفریـده اسـت، از ایـن روست که میـراث معنـوی دارای ارزش برجسـته ی مانایـی و ماندگاری شـده اسـت. در حقیقـت میـراث ملمـوس هرجامعـه مربـوط بـه مرزهـای سیاسـی و جغرافیایـی آن اسـت، حـال آن کـه میراث معنـوی، مرزهـا را در می نوردد و در عبـوری مهرورزانـه و بـا پاسـداری از حرمـت هـای اعتقـادی و آیینی بشـری، تحکیم پیوند رشته ی الفت قومیـت هـا و ملـت هـا را بـه ارمغان مـی آورد..
هرگز اجازه نداده باور و اندیشه ای بـر ویرانـه هـای اندیشه و اعتقادی دیگـر
بنـا شـود، زیـرا بـرای هـر پدیـده ی فرهنگـی اعتبـاری همسـان بـا دیگـری انگاشـته و پاسـداری از آن را در تکالیـف انسـانی و برنامـه ی چرخـه ی زندگیش گنجانیده است. میـراث فرهنگـی ناملموس از لحظـه تولـد تـا مـرگ بـا انسـان همـراه اسـت و هیـچ پدیـده دیگـر حتـی از جنـس میـراث ملمـوس و ناملمـوس نمـی توانـد بـر آشـیانه هویتمنـد آن آشـیانه ی دیگـری پایـه ریـزی کنـد زیـرا میـراث بعـدی نیـز دچـار زوال و نابـودی خواهـد شـد و بدیـن ترتیـب هیـچ امانتـی از جسـم و جـان انسـان امـروز بعنـوال حامـل و ناقـل بـرای انسـان آتـی باقـی نخواهـد مانـد. ما بر این باوریم که میراث فرهنگی ناملموس مغز فرهنگ یک ملّت است، که اگر نباشد، آن‌گاه، دیگر، میراث فرهنگی ملموس متجلّی نمی‌شود، و یا اگر هم خلق شود، تجلّیّات آن فاقد آن اصالت، خلوص، و روحی معنوی خواهند بود که درون‌مایه‌ی آن را می‌سازند.

مطلب قبلی

مراسم بزرگداشت آیین نوروز «وفاق اجتماعی، مولود نوروز» با همکاری کمیسیون ملی یونسکو و انجمن سمن های ایرانشناسی برگزار گردید

مطلب بعدی