متن سخنرانی دکتر محمد رضا سعیدآبادی دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در همایش بینالمللی بزرگداشت هزاروصدوپنجاهمین سالگرد ولادت پدر شعر فارسی ابوعبدالله رودکی تهران ـ اول دی ۸۷
حق همین است که اجازه ندهیم در هیاهوی زندگی و غلبۀ روزمرّگی، غبار نسیان و فراموشی بر دامان پرگهر و درخشان علم و ادب این سرزمین کهن و پیشتازان نامآورش بنشیند. باید به نسلهای پی در پی ایرانی یادآور شد که کجا و با چه پیشینهای زندگی میکنند. بدون شک لازمۀ این کار شناختن گذشتگان خویش است که جهان علم، مدیون قریحۀ ممتاز آنان است. بنا به شواهد غیرقابل انکار خاستگاه نخستین علوم و فنون، مشرق زمین به ویژه ایران بوده است و در واقع عالمان و دانایان ما از پایهگذاران علوم امروزین بودهاند. یکی از وظایف مهم، شناساندن چندباره و مکرر این بزرگان است. امید آن است که در پرتو این دانش مردان دیرین و نسلهای امروزین، ایران همچنان خاستگاه علم و ادب باشد.
***
سخن موزون و آهنگین از دیرباز در طبع ایرانیان تأثیری شگرف داشته و گفتهاند اکثر ایرانیها در موقع مناسب و بنا به نوع سخنی که میگویند کلام خویش را به سجع و قافیه میآرایند و اعتباری ویژه برای سخن مسجّع قائل بوده و هستند. به همین دلیل ادبیات منثور ما به فراوانی نوع منظوم آن نیست. دیوانهای پرحجم شاعران این سرزمین شعرخیز و شاعرپرور، بازگوی این دلبستگی پر رمز و راز است. حتی نثرنویسان بنام دورههای مختلف ادبیات ایران، آثار خود را برای بهتر شدن و مؤثر بودن به شعر آراستهاند. بنابراین درست گفتهاند که شعر نگهدارندۀ زبان فارسی در طول قرون و اعصار بوده است.
آغاز قرن چهارم تا نیمه قرن پنجم هجری از نظر تکامل و رواج علوم و ظهور ادبا و علمای بزرگ و تنوع افکار و فراوانی تألیفات، مهمترین و درخشانترین دوره از ادوار تمدن اسلامی ـ ایرانی است. این عهد گرانمایه شاهد ظهور مردان بزرگی بود که در ابواب مختلف حکمت و دانشهای عقلی به مدارج بسیار عالی نایل شدند و به چنان مرتبهای رسیدند که هیچگاه از شهرت جهانی آنان کاسته نمیشود. در ابتدای این دورۀ باشکوه رودکی بزرگ، استاد شاعران، و در اواخر آن، فردوسی و عنصری دو سخندان بینظیر شعر پارسی ظهور کردند. دیگر شعرای این دورۀ تاریخی نیز در تاریخ ادبیات دارای شهرت و اعتبارند. کمتر دورانی از ادوار ادب فارسی، شاهد ظهور این تعداد شاعر و استاد بزرگ و صاحب سبک بود و کمتر عهدی است که در آن فصاحت و زیبایی و شیوایی کلام تا به آن حد رسیده باشد.
دیگر علوم مهم زمان در این برهه نظیر علوم ریاضی و هیئت و نجوم، علوم شرعی، فلسفه و طب و داروشناسی و ستارهشناسی نیز خوش درخشید و به ظهور پرفروغ بزرگانی چون محمدبن زکریای رازی، ابونصر محمد فارابی، ابوعلی مسکویه، ابوریحان بیرونی و ابن سینا انجامید. غیر از بخارا که پراهمیتترین مرکز ادبی ایران در قرن چهارم بود، نیشابور، سیستان، غزنین و سمرقند نیز مهد پرورش و فعالیت ادب و ادبدوستان بود.
رودکی شاعر پارسیگوی آغاز قرن چهارم است و او را به خاطر مقام شامخی که در شاعری و پیشوایی پارسیگویان در سرودن انواع شعر داشت، به حق «استاد شاعران» لقب دادهاند. تذکرهنویس نامی، عوفی در لبابالالباب تصریح کرده است که وی بسیار باهوش و تیزفهم بود بدانگونه که در سن هشتسالگی قرآن را به تمامت در حفظ داشت، شعر میگفت، در معانی دقیق غور میکرد، صدایی بس رسا و خوش داشت و شیفتگان فراوانی گرد او بودند. آوازۀ شهرتش چنان پیچید که امیر نصربن احمد سامانی، حاکم خراسان او را به نزد خویش خواند و بستری مناسب برای نبوغ فراوانش مهیا شد.
از اهم آثار رودکی کلیله و دمنۀ منظوم است. از این گنجینۀ عظیم ادب پارسی جز ابیاتی پراکنده چیزی باقی نمانده که در اینجا چند بیت آن که گویای ذهن روشن و اندیشمند شاعر و زیبایی سخن اوست به استحضار میرسد:
مردمانِ بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هرگونه زبان
گِرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
دانش اندر دل چراغ روشن است
وز همه بد بر تن تو جوشن است
رودکی را اولین شاعر مرثیهگو و مهمترین شاعر وصّاف طبیعت و یکی از اصلیترین بانیان ادب پارسی دانستهاند. وی با استادی و تسلط و متانت تام، به وصف بسیار ظریف و دقیق طبیعت و بیان حالات پنهان و آشکار انسان پرداخته و با نفوذ و انسجامی شگفتآور آن را به شعر کشیده است. دو بیت رثاگونۀ وی که به هنگام وفات شهید بلخی که خود شاعری مؤلف و خوشقریحه بود، سروده است که تا روزگار ما نیز جذابیت و کاربرد خود را حفظ کرده است:
کاروان شهید رفت از پیش
وانِ ما نیز رفته گیر و می اندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
زندگانی پرارزش رودکی، سرسلسلۀ سخنپردازان نامی پارسی در سال ۳۲۹ هجری به سر آمد و شاعر جاوید هزارههای ما که سیطرۀ نام و سخناش بر تمامی دورههای ادبی ایران سایه افکنده است، لب از سخن فرو بست و ادامۀ راه را به پروردگان نامآورش: فردوسی، عنصری، فرخی، سعدی، حافظ، مولوی و دیگران سپرد.
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری
بسا کسا که به روز تو آرزومند است